از کودکی پرسیدندبزرگ شدی میخواهی چکاره باشی؟
گفت:می خواهم خوشحال باشم:گفتند:ظاهرامفهوم سوال
را نفهمیدی کودک گفت:گویا شما مفهوم زندگی رانفهمیدید...
نظرات شما عزیزان:
دلـــــــم کــه میگیرد
به خودم وعــــــده های روز خوب را میدهـــــم
از همــــان وعده های خوبــی که
سالهــــــاست به امیـــــد رسیدنشان
تقویــــم را خط خطی میکنم
به خودم وعــــــده های روز خوب را میدهـــــم
از همــــان وعده های خوبــی که
سالهــــــاست به امیـــــد رسیدنشان
تقویــــم را خط خطی میکنم
سلام عزیزم وقتت بخیر. دختر بدکاره ای به اسم معصومه با کمک دوس پسراش از طرف من کامنت غیر اخلاقی میذاره. اگه بهت داد من از طرف اون بیشعور و خودم مهندس سارا عذر میخوام ازتون.وبم بیا دوستانه.یه جکم سهمته بدم بهت................یه پیام واسم اومد بعد آخرش نوشته بود:ایرانی نیستی اگه کپی نکتیمنم کپی نکردم...الان من دیگه خارجی محسوب میشم.اوه مای گادمن ایران دوست داشت.ایران کیلی کیلی کوب...............خب دیگه من برمو کامنتو جواب دادی تو آپ قبلیم بده .بوس بای.
دخی بی مخ _ محیا
ساعت10:20---1 ارديبهشت 1394
تو مقصری اگر من دیگر ” من سابق ” نیستم
من را به من نبودن محکوم نکن!
من همانم که درگیر عشقش بودی!
یادت نمی آید!؟ من همانم!
حتی اگر این روزها هردویمان بوی بی تفاوتی بدهیم!
من را به من نبودن محکوم نکن!
من همانم که درگیر عشقش بودی!
یادت نمی آید!؟ من همانم!
حتی اگر این روزها هردویمان بوی بی تفاوتی بدهیم!
دخی بی مخ _ محیا
ساعت10:20---1 ارديبهشت 1394
شباوقتی ک بیداری,خداهم با تو بیداره
تاوقتی ک نخوابی تو,ازت چش ورنمیداره
ازاون بالامیادپایین,
خدامیگیره دستت روخدا میدونه تو قلبت,چه اندازه تو غم داری
خدامیدونه تودنیا,چه چیزی روتوکم داری
خدانزدیک قلب توسـت,بایک آغوش واکرده
نذارپلکاتوروی هم,اگه قلبت پره درده
خدارومیشه حسش کرد,توی هرحالی که باشی
فقـط بایدتوبایادش,توی هرلحظه همراه شی
دیروز با دوستم مهتاب سر یه موضوعی دعوام شد در حد بزن بزن.بعد دیدم یهویی وسط دعوا نشست روی زمین و شروع کرد به خندیدن.گفتم الاغ واسه چی داری میخندی؟گفت :چرا وقتی مشت میزنی مثل این فیلم هندیا صداشونو در می یاری؟؟؟؟؟
رفتم بانک گفتم هیشکی از جاش تکون نخوره همه بخوابن رو زمین بعد گفتم الکی مثلا من سارق مسلحم الانم تو کلانتریم اینا این الکی ها رو نشنیده بودن بی شعورا مث خر منو زدن..................سلام خوبی؟تو همبلاگیهات از سارا یکتا با معرفت تر هم دیدی؟؟؟؟؟نوچ دیدی ایمیلمم تو کامنتم گذاشتم دوس داشتی اد بنمو .
امروز رفتم سوپر مارکت یه چیپس برداشتم و رفتم بیرون.یارو گفت :کجا؟گفتم:الکی مثلا پولشو دادم.گفت:بیارفتم جلو گفتم:چیه؟؟؟؟؟يدونه زد تو دهنم که تا یربع صدای زود پز میدادم.برگشته میگه:الکی مثلا من بقیه پولتو دادم.........................سلام سال نو مبارک.میگم اسم وبمو بذارم فضول خزری چطوره''؟؟؟؟
دقت کردین وقتی بچه ای به دنیا میاد همه جمع میشن چه مامانیه چه خنده هاش مامانیه لباساشو چه مامانیه از بابایی خبری نیست کی یاد بابا میفتن؟؟وقتی پوشک بچه رو باز میکنن میگن ای بابا!!! چقدر ریده???????
آنقدر غــــم در دلم هست...!
آنقدر حسرت در من هست...!
دوست دارم همه را.. همين حال اتش بزنم
جانم نيز با من اتش بگيرد نابود شوم
اين روزها چشم هاي من عجيب بارانيست
...هر ثانيه اش اشک....
آنقدر حسرت در من هست...!
دوست دارم همه را.. همين حال اتش بزنم
جانم نيز با من اتش بگيرد نابود شوم
اين روزها چشم هاي من عجيب بارانيست
...هر ثانيه اش اشک....
نگاهت همچون باران است و قلبم همچون کویر ......و می دانی که کویر بدون باران زنده است پس برو بمیر
خـבايا كمـے بيانزבيـڪتر مـےخواهم حرف هایـم را بلنـב نگویـم
فقط خـوבت بـבانـے و خـوבم ... (!)(!)
ازايـنكـہ ایـن همـہ حرف مـيزنـم وتو سـاكت گوش مـيـבهـے كلافـہ ام
خـבايا از ايـنكـہ בرב בلـم را تنہـا بـہ تو مـےگويم و
تو هيچ كـارے نمـےكنـے مـے خواهم فـرياב بزنم ...(!)(!)
از ايـنكـہ فريـاב مـيزنم و بـيخيـال نگاه مـےكنـے اشكـم בرمـےآيـב
از ايــنكـہ اشــڪ مـے ريزم و
בلت بـراے هـق هـق هاے هرشـبم نمـےسوزב، نفسم مـےگيرد
نفسم مـے گيرבو تـو باز هم بـہ בاבم نمـيرسـے
خــבايا نمـےشوב قبل ازآن همـہ فريـاבها و جـان كنـدنها كـارےكنـے
آخر בرسـت زمانــے كـہ مــے خواهم بـہ ايـن زنـבگـے تكـرارے پـايـان בهم و بـہ شـاבے ابـدے برسم
ياבم مـےآورے هنـوز محكـوم بـہ زنـבگـے كرבنـم
خـבايا خستـہ ام ... كمـے بيا نزבيـڪ تر
حرف زבن بہـانـہ بـوב، בلـم بـراے آغـوشت تنـگ شـده اسـت/.
فقط خـوבت بـבانـے و خـوבم ... (!)(!)
ازايـنكـہ ایـن همـہ حرف مـيزنـم وتو سـاكت گوش مـيـבهـے كلافـہ ام
خـבايا از ايـنكـہ בرב בلـم را تنہـا بـہ تو مـےگويم و
تو هيچ كـارے نمـےكنـے مـے خواهم فـرياב بزنم ...(!)(!)
از ايـنكـہ فريـاב مـيزنم و بـيخيـال نگاه مـےكنـے اشكـم בرمـےآيـב
از ايــنكـہ اشــڪ مـے ريزم و
בلت بـراے هـق هـق هاے هرشـبم نمـےسوزב، نفسم مـےگيرد
نفسم مـے گيرבو تـو باز هم بـہ בاבم نمـيرسـے
خــבايا نمـےشوב قبل ازآن همـہ فريـاבها و جـان كنـدنها كـارےكنـے
آخر בرسـت زمانــے كـہ مــے خواهم بـہ ايـن زنـבگـے تكـرارے پـايـان בهم و بـہ شـاבے ابـدے برسم
ياבم مـےآورے هنـوز محكـوم بـہ زنـבگـے كرבنـم
خـבايا خستـہ ام ... كمـے بيا نزבيـڪ تر
حرف زבن بہـانـہ بـوב، בلـم بـراے آغـوشت تنـگ شـده اسـت/.
یِ سریآم هَستن میان تو زِندگیتـ کهـ گند بزنن بهــش .. ولـــــے نمیدونن خدآ هواتو داره .. (;
خــستــہ امـ … از صبورے خــستـــہ ام … از فــَریــــادهایے که در گـــلویـــم خفـہ مانـد … از اشـــــــک هایــی که قـاه قـاه خنــــده شـב … و از حــــرف هایے که زنـــده بہ گـــور گــَشت در گــورستاטּِ دلـــــم آســــاטּ نیست در پــَس خـــنـده هاے مصــنوعے گریــہ هاے دلت را ، در بــی پنـــاهیت در پشت هـــــزاراטּ دروغ پنهـــاטּ کنے … ایــــטּ روزهــا معنے را از زنـدگـــے حذف کــرבه امـ … برایـــم فرق نمــےکــُنـد روزهایـــم را چگونــہ قربانـے کنمـ
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمْ
دلم ﻣــﮯ ﺧــﻮﺁﻫَــﺪ ﺁﺭاﻡ ﺻـِـﺪﺍﻳَﺖ ﮐُــﻨَــﻢ:
" ﺍﻟﻠّﻬُﻤـَّ ﯾـﺎ ﺷـﺎﻫـِﺪَ ﮐُـﻞِّ ﻧـَﺠْـﻮﻯ "
ﻭ ﺑـِـﮕـــــــــﻮﯾَــﻢ ﺗــﻮ ﺧــﻮﺩ ِ ﺁﺭاﻣـِـــــــــﺸــﮯ
ﻭ ﻣـَـﻦ ﺧــﻮﺩ ِ ﺧــﻮﺩ ِ ﺑــﯿــﻘَــﺮﺁﺭ...
ﺧﺪﺍﯾــــــﺎ !
ﺧــــﺮﺍﺑﺖ ﻣﯽ ﺷــــﻮﻡ
ﻣﺮﺍ ﻫﺮ ﮔــــﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧـــــﻮﺍﻫﯽ ﺑﺴـــــﺎﺯ ...
" ﺍِﻟﻬـــــﯽ ﻭَ ﺭَﺑـّــــﯽ ﻣَﻦْ ﻟـــــﯽ ﻏَﯿْﺮُﮐـْـــ
دلم ﻣــﮯ ﺧــﻮﺁﻫَــﺪ ﺁﺭاﻡ ﺻـِـﺪﺍﻳَﺖ ﮐُــﻨَــﻢ:
" ﺍﻟﻠّﻬُﻤـَّ ﯾـﺎ ﺷـﺎﻫـِﺪَ ﮐُـﻞِّ ﻧـَﺠْـﻮﻯ "
ﻭ ﺑـِـﮕـــــــــﻮﯾَــﻢ ﺗــﻮ ﺧــﻮﺩ ِ ﺁﺭاﻣـِـــــــــﺸــﮯ
ﻭ ﻣـَـﻦ ﺧــﻮﺩ ِ ﺧــﻮﺩ ِ ﺑــﯿــﻘَــﺮﺁﺭ...
ﺧﺪﺍﯾــــــﺎ !
ﺧــــﺮﺍﺑﺖ ﻣﯽ ﺷــــﻮﻡ
ﻣﺮﺍ ﻫﺮ ﮔــــﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧـــــﻮﺍﻫﯽ ﺑﺴـــــﺎﺯ ...
" ﺍِﻟﻬـــــﯽ ﻭَ ﺭَﺑـّــــﯽ ﻣَﻦْ ﻟـــــﯽ ﻏَﯿْﺮُﮐـْـــ
خوشمل
ساعت20:52---4 اسفند 1393
یکبار هم وقتی منتظرت نیستم .... به سراغم بیا..... بگذار خیالم غافلگیر شود ....
دَم از بازی حکم میزنی!
دَم از حکم دل میزنی!
پس به زبان “قمار” برایت میگویم!
قمار زندگی را به کسی باختم که “تک” “دل” را با “خشت” برید!
باخت ِ زیبایی بود!
یاد گرفتم به دل ، “دل” نبندم!
یاد گرفتم از روی “دل” حکم نکنم!
دل را باید بُــر زد جایش سنگ ریخت که با خشت تک بــُری نکنند!
دَم از حکم دل میزنی!
پس به زبان “قمار” برایت میگویم!
قمار زندگی را به کسی باختم که “تک” “دل” را با “خشت” برید!
باخت ِ زیبایی بود!
یاد گرفتم به دل ، “دل” نبندم!
یاد گرفتم از روی “دل” حکم نکنم!
دل را باید بُــر زد جایش سنگ ریخت که با خشت تک بــُری نکنند!
پلک بر پلک مي گذاري به خود مي گويي اندوه نيز مضحک است،زيرا تمام مي شود، پلک بر پلک مي فشاري و ميداني ،آنچه تمام مي شود تويي نه اندوه....
دختر بچه : دوسِت دارم
پسر بچه : مثل آدم بزرگا؟ !دختر بچه : نـــــــه … راستـــــــکی ..
پسر بچه : مثل آدم بزرگا؟ !دختر بچه : نـــــــه … راستـــــــکی ..
مائده
ساعت20:13---29 بهمن 1393
اگر گاهی سراغت را نمی گیرم
مگو از "یاد او رفتم" مقصر روزگار است!...
وگرنه "یاد تو در قلب من یک یادگار است" !...
مگو از "یاد او رفتم" مقصر روزگار است!...
وگرنه "یاد تو در قلب من یک یادگار است" !...
تــــو مقصـــری؛
اگر مــــن دیگر”مــــن ســابــق”نیستم!
پس؛ مـــن را به “مـــن نـــبودن” محــکوم نکن..
مـــن؛ همـــانم که درگیــــر عشــــقـــش بودی!
یـــادت نمی آیـــد؟!
مــــن همـــــانم؛ حتـــــی اگر این روزها بوی بی تفـــــاوتـــی بدهم
اگر مــــن دیگر”مــــن ســابــق”نیستم!
پس؛ مـــن را به “مـــن نـــبودن” محــکوم نکن..
مـــن؛ همـــانم که درگیــــر عشــــقـــش بودی!
یـــادت نمی آیـــد؟!
مــــن همـــــانم؛ حتـــــی اگر این روزها بوی بی تفـــــاوتـــی بدهم
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
اونی که زود میرنجه زود میره، زود هم برمیگرده. ولی اونی که دیر میرنجه دیر میره، اما دیگه برنمیگرده ...
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
مهم نیست که چه اندازه می بخشیم بلکه مهم اینه که در بخشایش ما چه مقدار عشق وجود داره.
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
شاید کسی که روزی با تو خندیده رو از یاد ببری، اما هرگز اونی رو که با تو اشک ریخته، فراموش نکنی.
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
توانایی عشق ورزیدن؛ بزرگترین هنر دنیاست.
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
از درد های کوچیکه که آدم می ناله؛ ولی وقتی ضربه سهمگین باشه، لال می شه.
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
اگر بتونی دیگری را همونطور كه هست بپذیری و هنوز عاشقش باشی؛ عشق تو کاملا واقعیه.
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
همیشه وقتی گریه می کنی اونی که آرومت میکنه دوستت داره اما اونی که با تو گریه میکنه عاشقته.
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
كسی كه دوستت داره، همش نگرانته. به خاطر همین بیشتر از اینكه بگه دوستت دارم میگه مواظب خودت باش.
اونی که زود میرنجه زود میره، زود هم برمیگرده. ولی اونی که دیر میرنجه دیر میره، اما دیگه برنمیگرده ...
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
مهم نیست که چه اندازه می بخشیم بلکه مهم اینه که در بخشایش ما چه مقدار عشق وجود داره.
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
شاید کسی که روزی با تو خندیده رو از یاد ببری، اما هرگز اونی رو که با تو اشک ریخته، فراموش نکنی.
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
توانایی عشق ورزیدن؛ بزرگترین هنر دنیاست.
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
از درد های کوچیکه که آدم می ناله؛ ولی وقتی ضربه سهمگین باشه، لال می شه.
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
اگر بتونی دیگری را همونطور كه هست بپذیری و هنوز عاشقش باشی؛ عشق تو کاملا واقعیه.
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
همیشه وقتی گریه می کنی اونی که آرومت میکنه دوستت داره اما اونی که با تو گریه میکنه عاشقته.
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
كسی كه دوستت داره، همش نگرانته. به خاطر همین بیشتر از اینكه بگه دوستت دارم میگه مواظب خودت باش.
سلام چطولی تو؟؟؟؟..................................... یه روز خونه تنها بودم الکی یه شماره گرفتم گفتم :کثافت من حاملم .دیگه فقط صدای جیغ زنش بود که شنیده میشد . فک کنم مرده مرده بود.خخخخخخخ...................................آد ما رو نه تو سفر و نه تو یه رابطه بلکه توی ایستگاههای صلواتی باید شناخت....................................یکی از مزایای مسافرت اینه که آدم بیشتر قدر مستراح خونشو می دونه.
شَبآیِ بی تو مَـטּ بی خوآب میشَم
ڪسی هَم اِسم تو هَر جآ ڪِـہ بآشِـہ ,, مِثِ پَروآنِـہ هآ بی تآب میشَم [!] ×
ڪسی هَم اِسم تو هَر جآ ڪِـہ بآشِـہ ,, مِثِ پَروآنِـہ هآ بی تآب میشَم [!] ×
آوای باد انگار آوای خشکسالیست
بگذار تا بگویم تقدیر لاابالیست
وقتی که قلب انسان مانند سنگ باشد
دنیا به این بزرگی یک کوزه ی سفالیست
باید که مهربان بود باید که عشق ورزید
زیرا که زنده بودن هر لحظه احتمالیست.
بگذار تا بگویم تقدیر لاابالیست
وقتی که قلب انسان مانند سنگ باشد
دنیا به این بزرگی یک کوزه ی سفالیست
باید که مهربان بود باید که عشق ورزید
زیرا که زنده بودن هر لحظه احتمالیست.
عميق ترين درد زندگي مردن نيست بلکه نداشتن کسي است که الفباي دوست داشتن را برايت تکرار کند و تو از او رسم محبت بياموزي
سردم شده است و از درون می سوزم
حالا شده کار هر شب و هر روزم
تو شعر مرا بپوش سرما نخوری
من دکمه ی این قافیه را می دوزم
حالا شده کار هر شب و هر روزم
تو شعر مرا بپوش سرما نخوری
من دکمه ی این قافیه را می دوزم
گاهی سکـــــــــوت
نشانه ی بی تفاوتیست
نه رضایت
نشانه ی بی تفاوتیست
نه رضایت
یک جمله زیبا از طرف خدا :
“قبل از خواب دیگران را ببخش و من قبل از اینکه بیدار شوید ، شما را بخشیده ام” . . .
“قبل از خواب دیگران را ببخش و من قبل از اینکه بیدار شوید ، شما را بخشیده ام” . . .
" عشق "
فقط به معنای زندگی..
با شخصی نیست که دوستش دارید
بلکه
به معنای زندگی با شخصی است که
بدون حضورش ...
قادر به ادامه ی زندگی نباشید ...
فقط به معنای زندگی..
با شخصی نیست که دوستش دارید
بلکه
به معنای زندگی با شخصی است که
بدون حضورش ...
قادر به ادامه ی زندگی نباشید ...
آدمــــــــــــــــها ...
بـــــــا بَعضـــــــــی حــــــَـــــرفا
بـــــــا بعضـــــــی رَفـــــــــــتـــارا
ســــَـــردت میـــــــکنُـــَـن
بــــی حـِــــسـّــت میـــــــــکُنن
دَهــــَــــنتو میــــــبندن
بـــَـعد مـــــیگَن نیـــــــستی!!
ســـــــاکِتــــــی !
سَرد شـــــــدی...
حــــَــرف نـــِـمیزنـــــــــی...
مـــِـــثل روزای اول نـــــیستــــــی!!!
بـــــــا بَعضـــــــــی حــــــَـــــرفا
بـــــــا بعضـــــــی رَفـــــــــــتـــارا
ســــَـــردت میـــــــکنُـــَـن
بــــی حـِــــسـّــت میـــــــــکُنن
دَهــــَــــنتو میــــــبندن
بـــَـعد مـــــیگَن نیـــــــستی!!
ســـــــاکِتــــــی !
سَرد شـــــــدی...
حــــَــرف نـــِـمیزنـــــــــی...
مـــِـــثل روزای اول نـــــیستــــــی!!!
دلتنگی هاى آدمى
نه با آب حل می شود
نه با ریاضى
كافیست كمى بخندید،
كمى جدى نگیرید...
نه با آب حل می شود
نه با ریاضى
كافیست كمى بخندید،
كمى جدى نگیرید...
حقیقت کلفته..تو مخای تنگ نمیره...
واقعا زیبا بود.
رز سیاه
ساعت16:53---21 بهمن 1393
شیرین بهانه بود!
فرهاد تیشه میزد تا نشنود
صدای مردمانی که در گوشش میخواندند
دوستت ندارد...
فرهاد تیشه میزد تا نشنود
صدای مردمانی که در گوشش میخواندند
دوستت ندارد...
ممنون که بهم سر زدین . باز هم لایک
دلتنگی های من به تو رفته اند…
آرام می آیند در سینه می نشینند..
دیگر نمیروند…
آرام می آیند در سینه می نشینند..
دیگر نمیروند…
چه زیـبــ ــ ـ ـا خالقــ ــ ـی دارم؛
چــه بخـشنــ ــ ــ ـده خــ ــدای عــ ــ ــ ـاشقی دارم؛
که مــی خواند مرا، با آنکه می داند گنهــ ـــ ــکــــــــ ــــارم...
چــه بخـشنــ ــ ــ ـده خــ ــدای عــ ــ ــ ـاشقی دارم؛
که مــی خواند مرا، با آنکه می داند گنهــ ـــ ــکــــــــ ــــارم...
آنقدر بعد تو درگیر فرو ریختنم // که فقط حال مرا مردم بم مبفهمند
هنوز دلخوشم به “خدانگهدارش” ، اگر نمی خواست برگردد ،
اصراری نبود که خدا مرا نگه دارد
اصراری نبود که خدا مرا نگه دارد
دستم را بگیر . . . ! ببر . . . !
به دور دست هایی که در دسترس هیچ . . . !
دستی نباشم . . . !
به دور دست هایی که در دسترس هیچ . . . !
دستی نباشم . . . !
همیشـہ باید کسی باشد
تا بغضهایت را قبل از لرزیدن چانهات
بفهمد
باید ڪسے باشد … …
ڪـہ وقتے صدایت لرزید بفهمد
ڪـہ اگر سڪوت ڪردی، بفهمد …
ڪسے باشد ڪـہ اگر بهانهگیر شدے
بفهمد
ڪسے باشد ڪـہ اگر سردرد را بهانـہ
آوردے براے رفتن و نبودن بفهمد
بـہ توجهش احتیاج دارے
بفهمد ڪـہ درد دارے ڪـہ زندگے درد دارد
ڪـہ دلگیرے
بفهمد ڪـہ دلت براے چیزهاے ڪوچڪش
تنگ شدـہ است
بفهمد ڪـہ دلت براے قدم زدن زیرِ باران
برایِ بوسیدنش برایِ یڪ آغوشِ گرم تنگ
شدـہ است
همیشـہ باید ڪسے باشد همیشه…!
تا بغضهایت را قبل از لرزیدن چانهات
بفهمد
باید ڪسے باشد … …
ڪـہ وقتے صدایت لرزید بفهمد
ڪـہ اگر سڪوت ڪردی، بفهمد …
ڪسے باشد ڪـہ اگر بهانهگیر شدے
بفهمد
ڪسے باشد ڪـہ اگر سردرد را بهانـہ
آوردے براے رفتن و نبودن بفهمد
بـہ توجهش احتیاج دارے
بفهمد ڪـہ درد دارے ڪـہ زندگے درد دارد
ڪـہ دلگیرے
بفهمد ڪـہ دلت براے چیزهاے ڪوچڪش
تنگ شدـہ است
بفهمد ڪـہ دلت براے قدم زدن زیرِ باران
برایِ بوسیدنش برایِ یڪ آغوشِ گرم تنگ
شدـہ است
همیشـہ باید ڪسے باشد همیشه…!
تـ ـو بـہ مـَ ـن هيـچ בيـ ـنـے نـَבآرے ... هيچـ ـے ..
اَگـہ عـ ـآشـِقـِت شـُבَم ... خـ ـوבَم خـ ـوآسـ ـتـَ ـم ...
اَگـہ هـَمــہ בُنيـآمـ ـو بـآ تـ ـو سـآخـ ـتَـم ...
خـ ـوבَم خـ ـوآسـ ـتـَ ـم ...
اَگـہ بـَعـב اَز رَفـ ـتـَنـِت هـَميـ ـن خيآلـِتـ ـَم بآ בُنيـآ عـَوَضنمـيكـُنـَ ـم ...
خـ ـوבَم خـ ـوآسـ ـتـَ ـم ...
وَلـے تـ ـو مـَבيـ ـونـے بـہ هـَمـہ كـَسآيـے كـہ بـَعـב از تـ ـو ...
اَز تـَہ دِل بـِهـِ ـم گـُفـ ـتـَن : בوسـ ـتـِت בآرَم ...
وَ مـَ ـن پـ ـوزخـَنـב زَבَم و رَב شـُבَم ...
چـ ـون בيگـہ ايـ ـن حـَ ـرف و بآوَر نمـے كـُنـَ ـم ...
اَگـہ عـ ـآشـِقـِت شـُבَم ... خـ ـوבَم خـ ـوآسـ ـتـَ ـم ...
اَگـہ هـَمــہ בُنيـآمـ ـو بـآ تـ ـو سـآخـ ـتَـم ...
خـ ـوבَم خـ ـوآسـ ـتـَ ـم ...
اَگـہ بـَعـב اَز رَفـ ـتـَنـِت هـَميـ ـن خيآلـِتـ ـَم بآ בُنيـآ عـَوَضنمـيكـُنـَ ـم ...
خـ ـوבَم خـ ـوآسـ ـتـَ ـم ...
وَلـے تـ ـو مـَבيـ ـونـے بـہ هـَمـہ كـَسآيـے كـہ بـَعـב از تـ ـو ...
اَز تـَہ دِل بـِهـِ ـم گـُفـ ـتـَن : בوسـ ـتـِت בآرَم ...
وَ مـَ ـن پـ ـوزخـَنـב زَבَم و رَב شـُבَم ...
چـ ـون בيگـہ ايـ ـن حـَ ـرف و بآوَر نمـے كـُنـَ ـم ...
بس کن !!
دیگه دوستت دارم های دروغت را
به خوردم نده !!
چرا برگشتی؟؟
سعی نکن نگاهات گرم باشه و گیرا
و الکی نخند تا جذاب تر باشی
من با تو سرد سردم
مثل یخ !
آدم چیزی رو که بالا میاره
دوباره نمیخوره....
مــارے
دیگه دوستت دارم های دروغت را
به خوردم نده !!
چرا برگشتی؟؟
سعی نکن نگاهات گرم باشه و گیرا
و الکی نخند تا جذاب تر باشی
من با تو سرد سردم
مثل یخ !
آدم چیزی رو که بالا میاره
دوباره نمیخوره....
مــارے
مـــے میـرنـد
و مـــے رونـد …
امـا فـاجعــہ ـے زنـدگـے تــو آטּ هـنگـامـ آغـاز مـے شـود
کــہ آدمـے مـےرود امــا نـمـے میـرد!
مــے مـــانــد و نبـودنـشـ در بـودטּ تـو چنـاטּ
تــہ نـشیـטּ مـے شـود کــہ تـــو مـے میـرے !!!
و مـــے رونـد …
امـا فـاجعــہ ـے زنـدگـے تــو آטּ هـنگـامـ آغـاز مـے شـود
کــہ آدمـے مـےرود امــا نـمـے میـرد!
مــے مـــانــد و نبـودنـشـ در بـودטּ تـو چنـاטּ
تــہ نـشیـטּ مـے شـود کــہ تـــو مـے میـرے !!!
گآهی دِلــَت نــِمیخوآهــَد . . .
دیــروز رآ بِه یآد بــیآوَری . . .
اَنگــیزه ای بــَرایِ فــَردآ هـَم نــَدآری . . .!!
وَ حآل هــَم کِه . . .
گآهی فــَقــَط دِلــَت میخوآهــَد . . .
زآنوهایــَت را تــَنگ دَر آغوش بــِگیری . . .
وَ گوشــِه ای اَز گوشــِه تــَرین گوشـِه ای کِه می شــِنآسی . . .
گریـــه کنی . . .
دیــروز رآ بِه یآد بــیآوَری . . .
اَنگــیزه ای بــَرایِ فــَردآ هـَم نــَدآری . . .!!
وَ حآل هــَم کِه . . .
گآهی فــَقــَط دِلــَت میخوآهــَد . . .
زآنوهایــَت را تــَنگ دَر آغوش بــِگیری . . .
وَ گوشــِه ای اَز گوشــِه تــَرین گوشـِه ای کِه می شــِنآسی . . .
گریـــه کنی . . .
گآهی دِلــَت نــِمیخوآهــَد . . .
دیــروز رآ بِه یآد بــیآوَری . . .
اَنگــیزه ای بــَرایِ فــَردآ هـَم نــَدآری . . .!!
وَ حآل هــَم کِه . . .
گآهی فــَقــَط دِلــَت میخوآهــَد . . .
زآنوهایــَت را تــَنگ دَر آغوش بــِگیری . . .
وَ گوشــِه ای اَز گوشــِه تــَرین گوشـِه ای کِه می شــِنآسی . . .
گریـــه کنی . . .
دیــروز رآ بِه یآد بــیآوَری . . .
اَنگــیزه ای بــَرایِ فــَردآ هـَم نــَدآری . . .!!
وَ حآل هــَم کِه . . .
گآهی فــَقــَط دِلــَت میخوآهــَد . . .
زآنوهایــَت را تــَنگ دَر آغوش بــِگیری . . .
وَ گوشــِه ای اَز گوشــِه تــَرین گوشـِه ای کِه می شــِنآسی . . .
گریـــه کنی . . .
تو کوچه های شهر میفهمم اینو من : تنهایی آدمو ولگرد میکنه.سلام عرض شد. خوبی؟؟؟؟؟؟
nadiiiii
ساعت15:40---20 بهمن 1393
★یہ ﭘٰﺎڪَتْﺳﯿﮕٰﺎﺭْ ﻭ ﻓَﻨْﺪَڪْ بہ ﺩَﺳْﺘَﻢ★
✔یہ ﻣَﻐْﺰِ ﺑﯿﻤٰﺎﺭْ ﻭ ﻗَﺴَﻢ بہ ﻧَﺴْﻠَﻢ✔
⚂ﺧٰﺎﻃِﺮٰﺍﺕِ ﺧُﻮﺑَﻢ هہ هَمہ واسه روزی که مستم⚂
☜دیگه تمومه من از این زندگی خستم☞
✔یہ ﻣَﻐْﺰِ ﺑﯿﻤٰﺎﺭْ ﻭ ﻗَﺴَﻢ بہ ﻧَﺴْﻠَﻢ✔
⚂ﺧٰﺎﻃِﺮٰﺍﺕِ ﺧُﻮﺑَﻢ هہ هَمہ واسه روزی که مستم⚂
☜دیگه تمومه من از این زندگی خستم☞
از کنارم رد شد!
بی محلیش ازارم نداد...
امااذیت شدم وقتی گفت:
ندیدمت.....
بی محلیش ازارم نداد...
امااذیت شدم وقتی گفت:
ندیدمت.....